
گل زیبا به پروانه چنین میگفت:
فرار نکن ببین چقدر سرنوشت ما با یکدیگر فرق دارد! من در جای خود میمانم و تو میروی. نگاه کن ما چقدر به یکدیگر علاقه داریم؟ ما دور از آدمها زندگی میکنیم. آن قدر به هم شباهت داریم که مردم میگویند هر دوی ما گل هستیم ولی افسوس تو آزادی و من اسیر زمین هستم چه سرنوشت وحشتناکی؟!
چقدر دوست داشتم میتوانستم پرواز تو را در آسمانها با نفس خود عطر آگین کنم ولی تو دور از من از میان گلهای دیگر فرار میکنی و من باید در جای خود بایستم و چرخیدن سایه ام را زیر پاهایم تماشا کنم.
تو میگریزی و باز میگردی و عاقبت به جای دیگر میروی تا بهتر بدرخشی و برای همین است که هر روز صبح تو مرا گریان میبینی!
آه برای این که عشق ما پایدار بماند ای پادشاه من یا تو هم مثل من ریشه بگیر یا مرا هم مثل خودت بال بده!
نظرات شما عزیزان:
|